همه چيز در مورد بيستون كرمانشاه
راهي استان كرمانشاه و شهر بيستون ميشويم تا به يكي از مهمترين محوطههاي تاريخي و باستاني ايران برسيم، محوطه تاريخي بيستون. جايي كه به دليل موقعيت جغرافيايي، آب و هواي مطلوب، نزديكي به منطقه بينالنهرين، واقع شدن بر سر راههاي مهم و قداست كوه بيستون، در ميان مردم، شاهان و فرمانروايان محبوبيت خاصي داشت.
البته بيستون بسيار پيش از اينها، از دوره پارينهسنگي ميانه مورد توجه انسانها بود و غارها و پناهگاههاي صخرهاي آن در دشت و كوه، يكي از مهمترين مناطق سكونتگاهي زاگرس و ايران به شمار ميرفت. نشانههايي از حضور انسانها در چهار غار تاريخي كوه بيستون و تپههاي اطراف اين مساله را تاييد ميكند.
در اين مكان اسناد بسيار مهمي از تاريخ ايران قرار دارد كه از جمله آنها ميتوان به سنگنوشته نقشبرجسته داريوش اول از دوره هخامنشي، نقشبرجسته هركول در دوره سلوكي و نقشبرجستههاي اشكاني مهرداد دوم و گودرز دوم در دوره ساساني اشاره كرد.
مفاد كتيبه بيستون
در دوره هاي بعد كه زبان ها و خطوط باستاني به دست فراموشي سپرده شد، كتيبه بيستون نيز ناخوانا شد؛ نه تنها كسي نمي توانست متن آن را بخواند، بلكه اصلا معلوم نبود كه از آنِ چه كسي و مربوط به چه دوره اي است.
در همين زمان بود كه كتيبه داريوش و ساير حجاري هاي موجود در كوه بيستون كه از دوران اشكاني و ساساني بر جاي مانده بودند، به فرهاد و عشق آتشين او به شيرين سرياني نسبت داده شدند و طنين بلندي در نظم و نثر پارسي يافتند:بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد!
نخستين كسي كه موفق به خواندن كتيبه بيستون شد، هِنري رالينسون انگليسي بود.
او كه به عنوان افسر ارتش هندِ انگلستان، مأمور خدمت در غرب ايران بود، موفق به رمزگشايي از خطوط كتيبه شد و نخستين ترجمه آن را به دست داد.
رالينسون بعدها در اواخر دهه 1850 براي مدت كوتاهي، به سمت وزيرمختار انگلستان در ايران منصوب شد.
پس از رالينسون، افراد ديگري راه او را پي گرفتند و ترجمه هاي كامل تر و دقيق تري از كتيبه بيستون را بدست دادند؛ با اين حال، بخش هايي از اين كتيبه باستاني به علت فرسايش در برابر باد و باران از ميان رفته و ناخواناست؛ و نيز بدين خاطر كه در دوره اي از بي خبري ايرانيان، نقوش و خطوط آن به عنوان نشانه تيراندازي مورد استفاده قرار مي گرفت.
اين روايت از وقايع مربوط به مرگ كمبوجيه و انتقال قدرت به داريوش، مبتني بر گفته هاي داريوش در كتيبه بيستون است كه با روايت مورخان يوناني، كمابيش، همخواني دارد.
سراب بيستون
سراب بيستون، چشمه اي است كه از دل زمين مي جوشد و آب آن در بركه اي نه چندان بزرگ جمع مي شود. وجود اين سراب يكي از دلايل اصلي استقرارهاي انساني از دوره پارينه سنگي تا عصر حاضر در اين نقطه بوده است.
در دوران تاريخي نيز به عنوان محل اتراق مسافران و كاروانيان در مسير مركز و غرب ايران به بين النهرين مورد استفاده قرار مي گرفته است. بيش تر آثار تاريخي بيستون پيرامون اين سراب قرار دارند.
گوردخمه برناج
اين گوردخمه كوچك كه از دوره مادها تا دوره ساساني تاريخ گذاري شده است، با فاصله زيادي در سمت راست كتيبه داريوش اول و در ارتفاعي پايين تر از آن قرار دارد.
غارهاي محوطه تاريخي بيستون
غار شكارچيان، غار خِر، مَر تاريك، مَر آفتاب و مَر دودر چهار غار اين موطه باستاني را شامل ميشوند كه در ادامه به معرفي آنها ميپردازيم.
غار شكارچيان: اين غار در دامنه كوه بيستون و بالاي سر نقش برجسته هركول قرار گرفته است. فضاي كوچك 35 مترمربعي آن به احتمال زياد پناهگاه موقت شكارچياني بوده كه لاشه شكارشان را براي قصابي و بردن به اقامتگاه اصليشان به آنجا ميآوردند.
غار خِر يا مَر خِر: در شمال شرقي غار شكارچيان، غاري ديگر وجود دارد كه با نام مَر خِر در بين محليها شناخته ميشود. بوميان اينجا به غارهايي كه فضاي ورودي آن گرد باشد غار خِر يا خِريل ميگويند. قديميترين اثري كه از اين غار كشف شده است به دوران پارينهسنگي ميانه مربوط ميشود.
مَر تاريك: اين غار در شمال غربي غار خر قرار گرفته است و آثار به دست آمده از آن مربوط به دوره پارينهسنگي ميشود. از آنجايي كه آثاري از دورههاي بعدي در اين غار هنوز پيدا نشده است بهنظرميرسد اين غار بعد از دوره پارينه سنگي مياني متروك شده باشد.
مَر آفتاب: اين غار در دامنه كوه بيستون و مابين غارهاي مر تاريك و مر دودر قرار گرفته است. بهنظرميرسد مر آفتاب در دوره پارينهسنگي شكلي از اقامتگاه فصلي را داشته است. از اين غار تعدادي ابزار سنگي و يك ابزار استخواني بهدستآمد.
مَر دودر: اين غار در شمال شرقي غار شكارچيان قرار گرفته و مرتفع ترين غار بيستون محسوب ميشود كه آثاري از دورههاي پارينهسنگي مياني و جديد از آن كشف شده است. اين غار دو ورودي دارد و به همين دليل به آن مر دودر ميگويند.
براي مشاهده ادامه مطلب همه چيز در مورد بيستون كرمانشاه كليك كنيد